یادش به خیر
آقا روح الله و لات بی سر و پا به بهانه فرا رسیدن ایام الله پدرش رفته بود شکآیت خان محل را به حاکم بکند، شهیدش کردند. برای همین یتیم بزرگ شد پیش عمه اش. ولی عمه اش برایش هم پدری کرد هم مادری. اصفهان که درس می خواند مغازه دارها ساعت مغازه شان را با رفت و آمد او تنظیم می کردند. خیلی منظم بود. اگر یک روز 10 دقیقه دیرتر از جلوی مغازه آنها رد می شد می فهمیدند ساعتشان جلو است. * آمد قم. تازه حوزه قم با گرفته بود. آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری (ره) خون دل می خورد تا در آن فضای سیاه رضاخانی این نهال ریشه بگیرد. یک بار آیت الله حائری سخنرانی کرد و گفت اگر خوب درس بخوانید آخر ماه به هر کس بهتر بود یک قرآن کم...
نویسنده :
امیر
15:44